#بغض_غزل_پارت_15

-وا، من کی گفتم پول بده؟ اصلا نمی شه تو این خونه به کسی اظهار علاقه کرد.

عسل با خنده گفتک آخه سلام گرگ بی طمع نیست.

عصبی گفتم: مزه پرونی روباه چطور؟

عسل غش غش خندید و گفت: حالت گرفته شد.

نیما که وارد آشپزخانه شده بود گفت:عسل، ولش کن بچه رو گناه داره.

همه می خندیدند و سر به سرم می گذاشتند، من هم که عصبانی شده بودم به اتاقم رفتم، وقتی بابا به منزل آمد مامان

نهار را کشید. موقع غذا خوردن به بابا گفتم:

بابا کجا رفته بودي؟

بابا گفت: قراره کجا برم؟ سرکار دیگه!

-راستی؟!

بابا نگاهی به مامان کرد و گفت: جریان چیه؟ منظور غزل چی بود؟

من هم دیدم اگر این دفعه بخوام قربون صدقه بابا برم ممکنه دوباره ضایع شوم، پس سریع گفتم:

بابا من پول ندارم.

بابا گفت: خب چی کار کنم؟

-یعنی چی بابا! پول ندارم دیگه؟

بابا گفت: خب من چیکار کنم که تو پول نداري. واضح حرف بزن ببینم چی می خواي؟

نیما با خنده رو به بابا گفت: بابا جان، شما متوجه نشدي غزل چی گفت؟! پول ندارم یعنی پول می خوام!

بابا گفت: اي ببخشید عزیزم، متوجه نشدم، خب حالا چه قدر می خواي؟

-یه ده تومن.

-همش ده تومن؟ خب برو از سر میز بردار. چیزي که زیاده ده تومنی یه

romangram.com | @romangram_com