#بغض_غزل_پارت_14


هر چی باشه میگی چشم؟

انگار بابامه اینجور میگه.

جون من نیما.

خب باشه بگو.

یه مقدار پول می خواستم.

چی؟!

پول.

اي واي دیدي چی شد غزل؟

چی شد؟!

واي واي! یادم رفت سهیل منتظر تماسم بود، من برم یه تماس باهاش بگیرم.

نیما پا شد رفت که مثلا به سهیل تلفن بزنه هرچند که تماس با سهیل اصلا قرار نبود گرفته بشه، فریاد کشیدم:

نیما کجا رفتی؟ من پول خواستم ها!

مامان کارت داره غزل، برو ببین چی میگه؟

همتون شکل هم هستید خسیس ها! اصلا می رم از مامان میگیرم.

وقتی دید از عسل و نیما چیزي به او نمی ماسد مجبور شدم به سراغ مامان برم:

-مامان گلم، سلام!

-علیک سلام. الان چه موقع سلام دادنه.

-مامان ول کن این حرف ها رو، مامان جون، اونقدر دوست دارم که نمی دونی.

-برو غزل من پول ندارم.


romangram.com | @romangram_com