#بغض_غزل_پارت_138
تو فکر ناراحت شدن ما نباش، علت ناراحتی خودت چیه؟
خیلی دلم می خواست با یکی حرف بزنم، نیما هم عزیز من بود و می دونستم راز نگهداره، ولی باز هم دلم نیومد
اعتمادي که سهیل به من کرده بود سوء استفاده کنم. اگر صلاح بود سهیل خودش به نیما می گفت، به هر حال نیما
صمیمی تریندوست سهیل بود. نیما از فکر در آوردم و دوباره گفت:
نمی خواي به من بگی چی شده؟
آخه اتفاقی نیفتاده.
قبل از اینکه فکر می کردم رفتن سهیل این قدر ناراحتت کرده ولی الان فکر می کنم موضوع به آرش ربط داره نه به
سهیل، درست می گم؟
چی رو داداش؟
این که تو از آرش بدت میاد.
چرا اینطوري فکر می کنی؟
براي اینکه رفتارت این رو نشون می ده. مامان و عسل فکر می کنن که تو از این که عسل می خواد از پیش ما بره
ناراحتی ولی من علت ناراحتی تورو این نمی دونم، پس خودت بگو چته؟
من به شما دروغ نمی گم.
آره می دونم که نمی گی، ولی حقیقت رو هم نمی گی.
کدوم حقیقت؟!
چرا از آرش بدت می یاد.؟
کی این حرفو رو زده، باور کن از آرش بدم نمی یاد.
هر طور میلته. دوست نداري نگو، تنا باش و فکر کن من رفتم.
romangram.com | @romangram_com