#بغض_غزل_پارت_127

-سلام پسرم، حال شما خوبه، خونواده خوب هستن، بله هست، خواهش میکنم الان صداش میکنم چند لحظه گوشی.

-مامان صدایم کرد و گفت که تلفن من رو کار داره ، پرسیدم که چه کسی پشت خط است . ولی مامان گفت خودت

حرف بزن می فهمی ، رفتم گوشی رو جواب دادم:

-بله بفرمایید.

-سلام

-سلام ، بفرمایید.

-نشناختید ؟!

-خیر باید بشناسم ؟

-آرمان هستم.

-حال شما خوبه آقا آرمان ببخشید نشناختم.

-خواهش می کنم ایرادي نداره.

-با من امري داشتید ؟

-اختیار دارید ، می خواستم موضوعی رو عرض کنم خدمتتون ولی مثل اینکه حالتون زیاد خوش نیست.

-هنوز به رفتن سهیل عادت نکردم.

-متوجه هستم ، می فهمم چی می گید ، دردي مشابه هم داریم . سهیل براي شما و مهرشاد براي من صمیمی ترین

دوستان هستن هر چند که من با سهیل هم صمیمی هستم و براي او هم دلتنگم.

-بله ، روزاي سختی یه . شما امرتون رو بفرمایید ، مثل اینکه می خواستید موضوعی رو بگید.

-بله به کلی فراموش کردم براي چی زنگ زدم ، خواستم بهتون زودتر از همه تبریک گفته باشم اگر دیر نشده باشه

؟

-بابت چی ؟

romangram.com | @romangram_com