#بغض_ترانه_ام_مشو_پارت_69


ـ نه، بي شوخي حسام بي ضامن كسيو تو اون خراب شده راه نميده. حتي واسه آبدارچياش هم ضامن مي خواد، اونم دو قبضه معتبر.

ـ تو فكر كن نخواسته رو آقابزرگو زمين بندازه.

ـ حسام بي چشم و روتر از ايناست كه اين وصله ها بهش بچسبه.

ـ بيخي خوشگله، دنبال چي هستي؟ اينو بگو.

ـ دنبال يه اسم. شادمهر ملكي هنوزم توي زندگيته؟

ـ نبايد باشه؟

ـ ترانه، ترانه، د آخه دختر خوب، چرا همه اون گذشته رو پرت نمي كني دور؟

ـ چون بعضي وقتا همون گذشته بهم آرامش ميده.

ـ اين آرامش رو مخمه. چي اون تو سري خوردنات آرامش بخشه؟

ـ من به اون دو سالِ به قول تو توسري خوري محتاجم. با همه ی بدبختياش، با همه ی كتك خوردناش.

ـ از بس خري.

ـ آره خرم، با همين خريت عاشق شدم.

ـ راحت تر از عاشق شدنت متنفر شدي، يادته؟

ـ من هيچ وقت نگفتم متنفر شدم، سعي كردم فراموش كنم.

ـ با اين آدما؟ با شادمهر ملكي؟

ـ شادمهر مهمه، تو زندگي من بيشتر از فرهاد مهم نباشه كمتر هم نيست. بي چشم و روييه اون همه محبتو ببخشم به يه نفرتي كه تو تو مخت پرورشش دادي.

ـ ترانه بفهم، هر پلي كه به اون دو سال زجر كشيدنت وصلت كنه بدتره برات. ترانه هنوز يادم نرفته خون دل خوردنات.

ـ مهسا تمومش كن. فعلا اين بحث داره اذيتم مي كنه.

romangram.com | @romangram_com