#بغض_ترانه_ام_مشو_پارت_58


نسترن ـ واي، در مورد دكتر كياني حرف مي زني؟ هر چي قيافه داره، عوضش يه جو شعور نداره. كم مونده به دكتر فرزين هم چشم داشته باشه.

مهسا ـ نه بابا، خوشم اومد، دوزاريت همچين صاف و صوفه.

نسترن ـ پس چي خيال كردي؟ فكر كنم تو كلهم دكتراي اين جا يه دكتر فرزينه كه چشش دنبال دخترای مردم نيست.

مهسا ـ فرهاد؟ نه، من مي خوام بدونم دقيقا فرهاد؟ خب چون كوره. بچه از بچگيش مشكل دار بود. نه كه خاتون پا به سن گذاشته اينو زاييد، مشكل دار شد از همون اول.

ـ حرفای اينو باور نكنيا. شوخيشه، با فرهاد عينهو كارد و پنيرن.

مهسا ـ ولي از من مي شنوي زياد محلش نده، پررو ميشه.

لپاي نسترن تو ايكي ثانيه سرخ شد و گفت:

ـ اوا چه ربطي به من دارن اصلا؟

مهسا ـ ربطش دقيقا به اين لپای گليته. ببين واسه فرهاد ناز كه بياي خريدارت ميشه. يعني اينو هر چي باهاش دور از جون من و تو سگ تر باشي بيشتر خاطرخواته. مثلا همين ترانه رو واسه چي خيال كردي اين همه لي لي به لالاش مي ذاره؟ نه كه از بچگي ترانه همش زد تو سر اين، اينم مريدش شد. اصلا از من مي شنوي يه دور با ماشينت زيرش بگير ببين چطور به دست و پات مي افته.

خندمو ول دادم و نسترن هم به غش غش افتاد و مهسا جدي گفت:

ـ نخندين جون من، الان مياد عين اين املا به سه تامون ميگه پاشيم بريم خونه، ببندين نيشا رو.

نسترن ـ واي مهسا مردم، خيلي باحالي.

مهسا ـ باحال ترم ميشم وقتي كه تو به وصال عمو جان برسي.

نسترن ـ اِ لوس نشو.

ـ بحث لوس شدن نيست. بحث اينه كه فرهاد ماست، تو هم خانوم، ايشاا... ازدواجتون دم پل صراط. ما دو تا كاتاليزور اين اتفاق نشيم كلاتون پس معركه س.

نسترن ـ كي گفته حالا من مي خوام زن عموتون بشم؟

مهسا ـ كي بهتر از عمو جون من؟ فوق تخصص قلب و عروق نداره كه داره، بچه خرپول نيست كه هست، خوش تيپ نيست كه هست، خوش قيافه نيست كه هست، ديگه چي مي خواي از زندگي؟

نسترن ـ بحث اين حرفا نيست. خيلي باهاتون حس صميميت مي كنم كه اينو ميگم؛ ولي حس عموتون به من ...

romangram.com | @romangram_com