#بغض_ترانه_ام_مشو_پارت_52
رفت تو مغازه و نگاه من باز پي يه تيكه پارچه اي رفت كه اسم لباسو يدك مي كشيد. يادمه اونم از لباساي باز بدش مي اومد. غيرتي بود. اولا عاشق اين غيرته بودم بدرقمه.
با صداي مهسا رفتم داخل مغازه. نه بابا، دم در بده، بفرما داخل. پيشخون نبود كه، عملا مهسا رو داشت تو بغل مي چلوند. خدا خير بده صاحب مغازه رو كه پيشخون يه متري علم كرده وسط؛ وگرنه معلوم نبود چند نفر روزانه با عفت وارد و بي عفت خارج مي شدن از اين بوتيك. موها رو جون من نيگا؟ به قول خاتون از اوناست كه تو گاو داري ميون يه گله گاو شير دوشيده و گاوا عوض شيراشون يكي يه ليس به موهاش باج دادن.
ـ به نظرت خوشگله برم پرو كنم؟
ـ نچ.
چشماي ريز پسره ی انگل در حد يه اپيلسون به زور گشاد شد و گفت:
ـ اختيار دارين خانوم، يكي از بهترين و به روز ترين مدلاست.
ـ ولي من اين مدلو دو سال پيش تو يه پاساژ طرف ميرداماد ديده بودم.
فكش يك دور اسلوموشن به زمين خورد و بالا اومد و خودش خفه خون گرفته بهم خيره شد. مهسا لباي كش اومدشو بيشتر كش داد و دنبال من تقليد وار از جوجه اردك هاي دنبال مادر از بوتيك بيرون اومد.
ـ تو خجالت نمي كشي؟ ولت كرده بودم تا تو حلق طرف رفته بودي.
ـ ول كن بابا، نه به حسام، نه به تو. انقده داداشم اپن ماينده كه خدا مي دونه. يه كم مردم ياد بگيرن.
ـ كم نياريا، آخه دختر يه كم حيا داشته باش. شانس كه نداريم، يهو ديدي فرهاد عينهو جن بو داده اين جا پيداش شد. حالا مهسا رو بيار و باقالي بارش كن.
ـ كوفت. مي زنم پخش اون ويترين رو به رويي بشي و نشه با كاردك هم جمعت كرد. حالا چي بخريم؟
ـ من كه اول پاساژ يه كت و دامن شكلاتي پسندم شد. فكر كنم اون مغازه تهي هم مانتو شلواراش بدك نباشن.
ـ منم برم همون دنباله داره رو بخرم.
ـ مهسا به نظر من اسپرت بهتره.
ـ ولمون كن، خسته نشدي از اين تيپ مدل؟ يه كم خانومانه شو دیگه.
ـ ما راضيم، فرهاد گيرت داد نگي من نگفتم.
ـ ول كن فرهادو كه اگه پر و بالش بدي مي خواد چپ و راست واست قيصر بشه.
romangram.com | @romangram_com