#بغض_ترانه_ام_مشو_پارت_36
تو خوشحال بشي سميه خانوم رو مطمئنا من شك دارم.
ـ نه، ممنون، اين نهايت لطف شما رو مي رسونه؛ ولي مزاحم جمع خونوادگيتون نميشم.
باز هم تعارف رو تيكه تيكه كرد و منم اداي خانوماي با شخصيتو در آوردم و تو دلم هي جاي خاتون رو خالي کردم تا ببينه كه چه دسته گلي بار آورده. حضرت والا كه تشريف مباركو بردن، درو پشت سرم بستم و باز تو دلم به نوه هاي سه در چهار سميه خانوم يه قهقهه رفتم. اين شاه پسرش بود؛ پس اگه فرهاد و حسام ما رو ببينه چي ميگه؟ اصلا همين برادر جان نرگس هم شرف داره سر تا پای اين پسره ريقو. چيه چار تا استخون رو هم كرده، دلش هم خوشه؟ والا! هيكل فرهاد جونم رو عشق است. بازم يه پوزخند به اون ممنوعه هاي ذهنم مي زنم و فكر مي كنم از همه مرداي زندگیم خوش استيل تر و جذاب تر بود. لپ كلام بگم آرزو بود براي هر دختري كه برحسب تصادف از كنارش رد مي شد.
***
يه لبخند بد جنس زدم و از پشت دستامو روي چشماش گذاشتم. هنگ كردي عزيزم؟ حقته، الان داري تو دلت كيلو كيلو قند آب مي كني كه يكي از پرستار خوشگلا دست گذاشته رو چش و چالت؟ برگشت طرفم و من نيشمو تا ته كش دادم و گذاشتم هر چي فحش تو سي و دو سال زندگيش از بر شده رو تو دلش رديف كنه و حواله كنه واسه اموات داشته و نداشتم.
ـ تو اين جا چي كار مي كني؟
آهان، منظورت همون جمله تو اين جا داري گور كيو مي كنيه ديگه نه؟ مثلا كلاس گذاشتي واسه اون دو تا پرستار پشت سرت؟
ـ خب اومدم ببينم دكي جماعت چه تيريپيه داداش، بد كردم؟
ـ ترانه.
هان، منظورت همون خفه شو و تا سه ميشمارم گورتو گم كنه ديگه، نه؟ آخه نه كه من عادت ندارم به تربيتت، يه كوچولو ضريب گيراييم اومده پايين.
ـ جون تو گذرم اين وري افتاد، گفتم يه سر به شاخ شمشاد خاتون بزنم.
حيف نميشه جلو اين دو تا تابلو رنگ و روغن لقب هميشتو به ريشت ببندم داداش. لبخندشو قورت داد و اخمشو حفظ كرد. برادرم چرا اذيت مي كني خودتو؟ ذخيره نكن اين خنده رو. پس انداز خنده سود نداره، كلهم ضرره. پس اندازش كه مي كني سود دراز مدتش بازم ميشه يه اخم قاطي چار تا قطره اشك.
ـ دكتر معرفي نمي كنين؟
نه، اصلا چه معني داره آدم انقده لش حرف بزنه؟ به قول خاتون، بلا به دور، دخترا اين دوره زمونه كه دختر نيستن، يه مشت ورپريدن.
فرهاد ـ برادرزادم ترانه خانوم.
ـ واي، خوشبختم عزيزم از ديدنت.
romangram.com | @romangram_com