#بغض_ترانه_ام_مشو_پارت_18


ـ بد مدله وزنو كم كرديا.

ـ ديگه ديگه، به قول مهديس حداقل بهتر شدم.

ـ مهديسو ولش كن. از اول خار چشش بودي.

ـ چرا با مهديس لجي؟

ـ مهديس هيچيش به مهشيد نرفته. مثل فريباست، يخه. بچه ی بهمن بهتر از اين نميشه.

ـ بعضي وقتا فكر مي كنم از اون وقتي از مهديس بدت اومد كه پنج سال پيش بين تو و نگارو به هم زد.

ـ مهديس مي تونست نگارو برام نگه داره؛ ولي آمار دوست دختراي دوران جاهليتمو واسه نگار رديف كرد. حالا كه فكر مي كنم مي بينم نگار ارزش خراب كردن اون سالاي زندگيمو نداشت. بچه بود. از يه دختر نوزده ساله كه نميشه انتظاري داشت. فكر مي كرد بهتر از من گيرش مياد.

ـ عمرا، بهتر از تو واسه نگار وجود نداره.

ـ خبرشو دارم. با شوهرش شيراز زندگي مي كنه.

ـ نگار چي داشت؟ تو هم مثل من حاضر بودي به خاطر نگار جلو همه وايسي؟

ـ نگار به خاطر من جلوي فكراي ماليخولياييش واينساد.

ـ نگارو بي خيال. بعد از نگار چي؟ كسي دل فرهاد جون ما رو فرهادتر نكرد؟

ـ نمي دونم.

ـ اين نمي دونم برداشت آزاده يا همون جواب مثبت پيچيده شده تو دستمال شرمه؟

ـ من و خجالت؟ نه جون ترانه. هنوز با خودم كنار نيومدم. نمي دونم مي خوامش يا نه! بعضي وقتا ديوونم مي كنه. بعضي وقتا مي خوام خرخرشو بجوئم. خيلي شره.

ـ اجالتا يكي از پرستاراي بخشتون نيست؟

ـ حدسياتت قابل تجليله؛ چون به خودم رفتي. خب آره؛ ولي ميگم كه، هنوز نمي دونم حسم بهش چيه؟

ـ منو باهاش آشنا نمي كني؟

romangram.com | @romangram_com