#بلو_پارت_93


-اصلا از سروان جریان اون....

«به سروان نگاه کردم، و سریع گفتم:» یکی اذیتم کرده بود من تازه نیم ساعت کمتر بود که رسیده بودم، هوشیار هم کلا نبود.

سروان-هوشیار کیه؟

رضا-پسر خالشه، همه این جریانا زیر سر اونه؛ دی جیِ.

سروان-تو با هوشیار رفته بودی؟

-من در اصل تنها بودم هوشیار با ...

«به رضا نگاه کردم و گفتم:» بگم؟ بگم با کی؟

«رضا چشماشو ریزر کرد و رقیق تر نگام کرد و گفت:» با کی؟

-با مونا بود.

«به سروان نگاه کردم، اینا از کلمه ی دوست دختر دوست پسر خوششون نمیاد.

سروان-زنشِ؟

-نه.

سروان-خواهرش؟

romangram.com | @romangram_com