#بلو_پارت_85


یه پیج شخصی داشت که من داشتمش، یه استوری گذاشته بود همین چند وقته پیش، موضوع کات کردن ما برای دو سال پیش بود. تا من استوری رو دیدم گفتم آهان تنور داغه تلافی کنم. فیلمو برداشتم و به ادمین یکی از پیج های حاشیه ساز دادم. فیلم استوری از خودش و یه دختر بود که توی ساحل بودن. دختره با بیکینی تو بغلش بود و توی دستشونم آب جو بود...

الان ممنوع الکاره! دستمو جلوی دهنم گرفتم، یارو زندگیشو سر انتقام جویی من از دست داده و من الان یادم افتاد! اون موقع عصبانی تر از این بودم که فکر کنم. الان که یه فیلم از خودم بیرون اومده تازه یادم افتاده...

ارسلان-چیه؟ یارو شکایت کرده بود؟

-نه بابا، دوتا موضوع هارو باهم قاطی کردی.

«با تعجب و خشونت گفت:»

-پگاه داری یه حرفایی میزنی که من دارم جوش میارم و هر آن سوپاپ میپرونم.

دستمو به معنی برو بابا تکون دادم، مچ دستمو گرفت که جیغ کوتاه زدم طاهر از دم آشپزخونه بلند ارسلان رو صدا زد و ارسلان شاکی گفت:

-به خاک بابام من اینو میکشما.

طاهر پا تند کرد و با حرص گفتم:

-تو بی جا میکنی، دستمو ول کن.

ارسلان-طاهر تو میدونی این چه غلطی داره میکنه؟

-داری جای نویدُ پر میکنی؟

ارسلان-احمق من دلم برات میسوزه، سر به نیستت میکنن داری چیکار میکنی؟

romangram.com | @romangram_com