#بلو_پارت_84
-به کجا؟ تو چرا هی دمبک دستک برای ماجرا میزاری؟
ارسلان-عادیِ نه؟
با مشتم محکم به رون پاش که کنارم نشسته بود زدم، خودم بیشتر دردم گرفت و اونم همینطوری منو نگاه میکرد، با حرص درحالی که دستمو به قفسه ی سینم گرفته بودم گفتم:
-به خدا ارسلان یه بار دیگه بگی به باباجون میگم.
«با اخم گفت:» بگو، من اگه پته مته اتو روی آب نریختم.
-کدوم پته مته؟
ارسلان-اون یارو قراضه کی بود؟
«یکه خورده نگاش کردم و گفت:» برداشتی از روی صفحه اش
«مکث کرد و گیج منو نگاه کرد، سری تکون دادم و گفتم:» از صفحه اش چی؟
ارسلان-بابا یارو یه چیز گذاشته بود تو هم برداشتی نشون همه دادی چی میگن بهش؟
-لایوشو برداشتم؟
ارسلان-من نمیدونم، فیلمشو توی گوشی این کارگرام دیدم، بعد چند روزم معلوم نشد چیشده خودت یه فیلم از خودت گرفتی و ماست مالی کردی.
یادم اومد دقیقا کیو میگفت! یه دوست پسری داشتم که خواننده بود، یه خواننده ی مجاز و محبوبم بود. دو سه تا آهنگ خونده بود و کلی معروف شده بود. تا اولین آهنگشو بیرون داد و یکم برو و بیا گرفت خودشو برای من گرفت و جواب تماس های منو نمیداد و منو می پیچوند.
romangram.com | @romangram_com