#بلو_پارت_86
-کی سر به نیستم...
«تو سرم یه جرقه خورد، نکنه یکی از من انتقام فیلم هارو گرفته؟»
ارسلان-هــــــان؟ دوزاریت افتاد؟
«مچ دستمو از توی دست ارسلان بیرون کشیدم و طاهر گفت:»
-جلوی مادر به پای هم نپیچید.
«طاهر به بیرون نگاهی انداخت:» رضارو.
«ارسلان با اخم گفت:» تو مخ رضا روهم ترکوندی.
«صفحه ی گوشیم خاموش و روشن میشد، گوشیمو برداشتم دیدم خاله داره زنگ میزنه.»
ارسلان-دِ ول کن این خاله اتو برای فال گیریش تورو توی این دام انداخته.
«ارسلان هم از غیب درست حرف میزنه ها، خاله کک پیج درست کردنو توی جون من انداخت که هی تبلیغش کنم.»
«تا تماسو باز کردم ارسلان عاصی شده رو به طاهر گفت:»
-یاسین میخونم میبینی؟
طاهر-زنه داره هی زنگ میزنه، بلند میشه میاد دم در اینجا....
romangram.com | @romangram_com