#بلو_پارت_81


طاهر-چیکار کنیم؟ به اسماعیل بگیم بعد یه نره خر طلاقش بده؟

ارسلان-دِ اون در به داغون لنگه ننه اشه.

رضا-نوچ!

«ارسلان رو از رو دررویی با طاهر برگردوند و ادامه داد:» این حرفای خاله زنکی چیه؟

ارسلا-خاله زنک چیه؟ دست شما درد نکنه داداشی، من دارم میگم زنه حرف میسازه، محل قضیه ی عفو صادقُ از کجا فهمیدن؟

«رضا درحالی چهارتا انگشتشو آنکارد کرده طرف ارسلان گرفته بود قاطع گفت:» هیس هیس.

«ارسلان سری تکون داد و کنار من روی مبل نشست و زیر لب گفت:» بدبخت شدمو بگو...

رضا-پگاه اون فیلمو نشون میدی یا خودم برم پِیِش؟

با خجالت یکی از پستای علافای ایسنتاگرامو که منو پیگیری میکردو باز کردم و طرف رضا گرفتم. گوشه ی ناخونمو با دست دیگه ام نیشگون های ریز میگرفتم.

ارسلان-ننه بابای پریا فیلم تو ایسنتا چه میدونند چیه؟ خودشم که نگفته، این خواهر عنترش حتما گفته.

طاهر-آبروی خانواده امون وسطه تو میگی پریا؟

«ارسلان یکه خورده گفت:» زن منه ها.

طاهر-زنم زنم، زن تو کجا بود؟ دوست دخترت بود یه بار رفتیم خواستگاری، کجا عقدش کردی؟

romangram.com | @romangram_com