#بلو_پارت_80


-منو ببین.

«به رضا نگاه کردم و گفتم:» داداشی...

رضا-فیلم کو؟

ارسلان-این که یارو رو ندیده.

رضا بی توجه به ارسلان گفت:

-فیلمو نشون بده.

«وقتی رضا با اون صورتی که در حالت عادی هم جدیِ نگام میکرد جرئت حاضر جوابی نداشتم، اصلا با رضا رودروایسی داشتم. گوشیمو از پشتم درآوردم و ارسلان یهو چنان این جمله رو گفت که یکه خورده تو دهنشو نگاه میکردم که چی میگه:»

-زن عمو مگه نگفت اسماعیل زنگ زده؟

«برگشت رو به طاهر گفت:» اصلا مگه عمو اسماعیل تهرانه؟ مگه سرکار رفته؟

رضا-چی میگی ارسلان؟

ارسلان-چی میگم داداش؟ دارم از دو بهم زنی این زن حرف میزنم.

رضا-هیس، خانم جونُ با این حرفا بیشتر اذیت نکن.

«ارسلان با صدای خفه گفت:» من از قبل گفتم این زن مثل آتیشِ پای پمپ گازه.

romangram.com | @romangram_com