#بلو_پارت_49
طاهر-آره آره برو.
باباجون تا دور شد طاهر یه گوشه نگهم داشت و گفت:
-چیه؟
-چی چیه؟
طاهر-نزن به علی چپ، من زیر بغلتو گرفتم رنگت عوض شد.
-هیچی بابا محکم...
«شالمو که دور گردن و سینه امو استتار کرده بود سریع پس زد، تا خواستم دستشو پس بزنم شالمو کنار زده بود و دیر شده بود، شوکه نگام کرد و گفت:»
-این چیه پگاه؟!!!
«عصبی با صدای خفه گفتم:» چیه؟ چیه؟ مگه ندیدی چطوری اذیتم میکرد؟
طاهر-تنت پر خون مردگی و کبودیه، لامصب داری چیکار با خودتو زندگیتو آبرومون میکنی؟
با چشمای پر اشک و حرص خفته نگاش کردم و گفت:
-باید بریم پیش دکتر.
-دکتر چی؟ دکتر برای چی؟
romangram.com | @romangram_com