#بلو_پارت_48


دکتر-اینم از گچ، خب خانم خانما بپر بالا نکن، رعایت کن، حموم هم میری اینارو کاور کن. پونزده روز دیگه بیاین؛ یه عصا هم براش بگیرید کافیه.

طاهر زیربازومو گرفت و گفت:

-باباجون برید تا من برم براش یه عصا بگیرم.

«تا دستش به بازوم خورد نفسمو از درد بالا کشیدم، طاهر با تردید نگام کرد و گفتم:» هیچی نیست.

طاهر-دستت درد میکنه؟

باباجون با هول گفت: دستت درد میکنه؟ دکتر ببینه هان؟

-نه نه دستم درد نمیکنه

«طاهر همونطور با تردید نگام کرد و بعد بدون اینکه نگاه ازم بگیره گفت:»

-باباجون شما برو تا ماشینو بیارید جلو ما بریم داروخونه این عصا باید اندازه بشه فکر کنم.

باباجون-خب باهم میریم.

طاهر باباجونو نگاه کرد و گفت:

-نه ماشین دوره میگم برید شما ماشینو بیارید که پگاه زیاد راه نره.

باباجون-خیله خب، زنگ بزن، پول مول همراهت هست؟

romangram.com | @romangram_com