#بلو_پارت_4
-چیه blue؟
«بلو اسم مستعارم بود چون همیشه توی چشمم لنز آبی بود این اسمو روی گذاشته بودن، ادامه داد:»
-یکی شخمت زده؟ چی درآورده ازت دوتا جوونه.
«بقیه اشون خندیدن و با دهن کجی ادای خنده اشو درآوردم و گفتم:»
-آدرس تورو نداشت که با تو با دامداران قرار داد ببنده.
خواستم در کمدو باز کنم که لباس بردارم، تا باز کردم یکی افتاد، یکی نه... یه جسد... همه جیغ زدیم و با وحشت به صورت کبودش نگاه میکردم، خفه شده؟!!!
مونا به پته مته گفت: مرده؟!!!!!
یکی از اون دخترا که شیشه زده میزد زد زیر خنده، نگاهمو با ترس و شوک از جسد پسر لاغر اندام و سبزه رو گرفتم، لباسش سفید بود. به دختره که میخندید نگاه کردم، با زانو طرف جسد رفت، دو قدم به عقب اومدم و به مونا خوردم، مونا عقب تر رفت و گفت:
-پگاه این یارو مرده.
-زنگ بزن به هوشیار بریم.
مونا-پگاه این یارو مرده...
«برگشتم عصبی گفتم:» چِت کردی، میگم زنگ بزن هوشیار....
مونا زد زیر گریه و دوباره و سه باره همون جمله رو تکرار میکرد، با حرص از رگال یه مانتو بیرون کشیدم. نمیدونم برای کی بود، زدم به سینه ی مونا و شماره ی هوشیار رو گرفتم، جواب نداد و براش مسیج زدم:
romangram.com | @romangram_com