#بلو_پارت_19


-لعنت به تو ارسلان، خدا لعنتت کنه، پگاهه دیگه؟! آره پگاه بی پدر و مادرِ که افتاده دست همه، دست تو و اون نوید بی همه چیز، اون عموها، بابا بزرگم که اگر خوبم باشه شماها خرابش میکنید. «با بغض ادامه دادم:» حالا دیگه پگاهه؟

ارسلان-دست همه نه دست لاشخورا «سری تکون داد:» برای چن بار.

به زمین نگاه کردم، یه تیکه سنگ برداشتم و طرفش پرت کردم. جا خالی داد و داد زد:

-روانی.

-بیشعور خفتم کرده بودن نفهم نفهم من دوست پسرم داشته باشم اینطوری میکنند؟ جای خفت گیریه.

«ارسلان همونطور تو حالت خمیده کمی نگام کرد و آروم گفت:» کی؟ کِی؟ کجا؟

«با حرص و دندونای روهم گفتم:»

-برو بمیر، مرده شور اون غیرتی که ازش دم میزنید رو ببرنف عرضه ندارید امانت عموتونو نگه داردی، اون از نوید کثافت که میاد زیر پستام فحش خوارمادر میزاره، اینم از تو...

«رفتم طرف ماشینم و تا در ماشینو باز کردم درو بست و گفت:»

-گفتم کی؟

-رگ هات میترکه زیادی زور نزن، همین الان منو به صدنفر پست کردی حالا ادای پسرعمو های با اصل و نسب رو درمیاری.

«آرنجمو محکم گرفت و جیغ زدم:» آیـــــــی ولم کن.

«از درد خم شدم و گفت:»

romangram.com | @romangram_com