#بی‌گناه_پارت_25


بعد به اشپز خونه برگشتم پسره خود شيرين يه نقشه شيطاني به سرم زد ها ها ها نگاهي به بشقاب فلفل و برداشتم و زدم به برنجش بعد همش زدم برسام وارد اشپز خونه شد و پشت ميز نشست لبخندي زدم و پارچ اب و از يخچال در اوردم و روي ميز گزاشتم و نشستم اونم با خيال راحت غذا ميخورد واا چرا عکس لعملي نشون نميده کلي فلفل زدم به برنجش شايد عادت داره نه بابا فلفلش زياد بود هههه تازه اولش حالا بعدا ميفهمه با خيال راحت اول قاشقو توي دهنم گزاشتم و ووووااااي خدااااااا سوختممممممممم با غضب به برسام نگاه کردم گوشه لبش يه پوز خند بود با اب برنج و خوردم نبايد بفهمه داشتم با ناله به غذام نگاه ميکردم

برسام با لحن موزي گفت: چيشده چرا غذاتو نميخوري خيلي خوش مزس.

عوضيييي چشمام بستم و باز کردم با لبخند مصنوعي گفتم :راستش زياد اشتها ندارم.

برسام اهاني گفت و به غذا خوردنش ادامه داد ايشالله از گلوت پايين نره.

بعد از ناهار کذايي رفتم کپه مرگمو بزارم برسامم تي وي رو روشن کرد پريدم توي تختم و خوابيدم.

با حس خوشک شدنه دهنم از خواب بيدار شدم اخخ تشنمه برم اب بخورم هيييييييين ساعت 10 شبه رسما به خرس گفته بودم زکي بلند شدم و خميازه کشون به سمت اشپز خونه رفتم چراغ اشپز خونه روشن بود و برسام روي صندلي نشسته بودو سرش روي ميز گزاشته بود واا جرا اينجا خوابيده با شنديدن صداي پام سرشو از رو ميز برداشت باچشماي قرمزش نگاهم کرد با نگراني جلو رفتم و گفتم: چي شده خوبي.

برسام: نه سرم خيلي درد ميکنه مسکن پيدا نکردم.

من: اوووخي خيلي درد ميکنه اشکال نداره الان يه جيزي بهت ميدم راحت بخوابي قرص بده نخور.

برسام با چشماي قرمز شده سري تکون داد دلم ريش شد معلوم بود خيلي درد داره يکم بابونه و گل گاب زبون دم کردم و ريختمش توي ليوان و گزاشتمش روي ميز و گفتم: بيا اينو بخوري خوبه خوب ميشي.

نگاهي به جوشونده کرد و گفت: من از اين چيزا نميخورم بدم مياد.


romangram.com | @romangram_com