#بی_تو_مگه_میشه_پارت_62
از لفظ خانومم غرق لذت شدم.....
- چه مارکی؟
ارسلان نگاهی بهم کرد و زیر گوشم آهسته گفت:چون کادوته...خودت انتخاب کن.ولی به نطرم iphone برداری بهتره...
لبخندی زدم و گفتم: همین خوبه..
سرشو تکون داد و رو به میلاد گفت: میلاد جون سیکس پلاس میخوای
- رو چشمم داداش...
بعد از این که گوشی رو خریدیم داشتیم تو پاساژ میگشتیم که یهو چشمم به یه مغازه لباس خواب افتاد....یه لباس خواب قرمز که از بالا تور بود تا قسمت شورتش....که از اونجا به بعد به یه شورت وصل میشد...خییییلی قشنگ بود... چشممو گرفته بود....حتما میام میخرمش....
- قشنگه...
با صداش کنار گوشم یهو از فکر بیرون اومدم....داشت با چشماش که میخندید نگام میکرد...
لبمو گاز گرفتم که گفت: میمونم تا بری بخریشو بیای....
بعد کارتشو سمتم گرفت....هنگ کرده بودم....مکثمو که دید. به لبام خیره شد و گفت:
- لبتو ول کن ....اینقد گازش نگیر...میتونی هرچقد دلت خواست ولخرجی به خرج بدی....تا میتونی بخر...
نگاش یه حالی بود....نمیدونم چطور....فقط میدونم من این نگاشو دوس داشتم......با پرویی کارتو گرفتم و رفتم تو مغازه و به غیر از اون لباسه 8 تا مدل دیگه هم گرفتم...وقتی حساب کردم اومدم بیرون.....منتظرم وایساده بود و به ویترین مغازه نگاه میکرد...نگاش کن تو رو خدا...
رفتم جلو تا منو دید گفت: دیر اومدی...داشتم تو این لباسا تصورت میکردم...
لبمو گاز گرفتمو سرخ شدم...اومد کنارمو اروم گفت: اخه من که هنوز لذت هم آغوشی تو رو نچشیدم....فعلا تا دلم بخواد میتونم تصورت کنم....
از خجالت سرخ شدم...اما تو دلم غرق لذت بود....این تغییر ناگهانیشو نمیدونستم مدیون فرزاد باشم...یا خدا.....
دستشو پشت کمرم گذاشت تا به خودش نزدیکم کنه که اخ بلندی گفتم...متعجب نگام کرد و گفت: چی شد؟
اروم گفتم: یکم میسوزه...
انگار متوجه شد.. چون نگاهش رنگ پشیمونی گرفت...
romangram.com | @romangram_com