#بی_تو_مگه_میشه_پارت_49
از شدت حرص قسمتی از لحاف رو لای دندونام گذاشته بود و با بیشترین توانم بین دندونام فشارش میدادم ...
دردی که داشتموخیلی بیشتر از دندون درد بود ...
سخت ترین چیز برای یه زن پس زده شدنه...
با این که هنوز زن نشدم اما تا حالا دو بار پس زده شدم ...
هه ... منو بگو ... فک کردم حداقل به اندازه ی یه هم آغوشی براش جذاب هستم که بتونه تحملم کنه ...
... اما زهی خیال باطل ...
دلم به حال خودم میسوخت...
شوهرم مال من نبود و بعید میدونم هیچ وقت هم مال من بشه ...
چون منو نمیخواد ... حتی نمیتونه یه بار با هام رابطه داشته باشه ...
فکر کنم باید به حرف فرزاد و شیرین گوش بدم ...
منو بگو ... چه نقشه هایی براش کشیده بودم ...
خیال میکرم اگه بفهمه سر کار میرم اونم توی محیطی که بیشترشون مردن ، میتونم حرصش بدم و به خیال خودم ازش انتقام حرفاشو بگیرم ...
اما کوووو... اون حتی اینقدری براش مهم نیستم که کنجکاوی کنه چیکار میکنم یا کجا میرم ..؟؟!!!
حتی اگه زنعمو گه گاه سر میز شام از کلاسایی که میرم سؤال نمی پرسید فکر نکنم اصلا با خبر میشد که از خونه بیرون میرم یا نه ..
****
_محبوبه جون ... عمو کامران صبحانه خوردن؟؟؟
romangram.com | @romangram_com