#بی_تو_مگه_میشه_پارت_47
پیشونیش و به پیشونیم چسبوند ... چشماش بسته بود و نفس های هر دو تند و گرم ... چشماشو باز کرد و بهم خیره شد ...
ضربان قلبم روی هزار رفته بود ...
چشماش دوباره به چشمام دوخته شد ...
نفس کم اورده بودم ... نمیخواستم اون لحظات تموم بشه ...
نفسم بریده بریده شده بود ....
صورتش بین گردنم و سرم بود ...
عطرش مشامم رو پر کرده بود ....
دستش رو توی موهام فرو کرد و حرکت داد ...
تو اوج لذت بودیم ...
برای من هم لذت بود و هم احساسی که به قلیان افتاده بود ...
حسی که شکل گرفته بود و کم کم داشت رشد پیدا میکرد ...
حسابی تو حس بودم و داشتم غرق لذت میشدم ...
romangram.com | @romangram_com