#بی_پروا_نفس_کشیدن_پارت_9

رادان: واییی نگووونکنه می خوای بخوریم!!!!

:هههههه مسخره

روموکردم اون ورکه رادان گفت: ببخشید خانوم منواعف کن

:نمیشه

رادان: حالا یه بارشوخی کردم خو

:اخه خیلی بچه پرویی اگه ازالان بهت روبدم رودارمیشی

رادان دستاموگرفت تودستش فشردوگفت: رودارچیه بانومن تااخرعمرنوکریتومیکنم

باعشق زدزدم بهش

چقداین پسرمهربونه اخـــــــــه

غذامونواوردن رادان گفت: توهیچ کاری نمی خوادکنی؟

:منظورت چیه؟

رادان: یعنی اینکه می خوام خودم غذابذارم دهنت

:چی؟؟؟؟

رادان: همین که شنیدییی

رادان یه قاشق میذاشت تودهن من یه قاشق خودش انقدبه کاراش خندیدم دل دردگرفتم..

بعدازخوردن غذا رفتیم یه پارکی که همون دوروورا بودظهربودوخلوت منم هوای شیطونی زده بودبه سرم هرچندبچه ارومیمم ولی بعضی وقتاهم شیطونی میکنم ..

باذوق گفتم: ردان تاب وسرسره هاووو

ردان: چرا انقدذوق میکنی فداتشم؟

توکه بچه نیستی

:اه اه من می خوام برم بازی کنم توهم باید بیای

رادان قیافش شبیه علامت سوالی شده بود باخنده گفت: بابامن توبچگیمم بازی نمیکردم میگفتم افت داره برام حالا با۲۴سال سن بیام باتوبازی کنم؟؟

:اره خب چون من میگم

رادان: حالا نمیشه نمیام؟؟؟جون من پروا زشته به خداا

:نوچ زشت نیس به خدا رادان نه نیاربیابریم دیگه

رادان مث یه جوجه اردک دمبالم راه افتاداول نشستم روتاب گفتم: هولم بده برم تااون بالا

رادان: چشمممم

romangram.com | @romangram_com