#بی_پروا_نفس_کشیدن_پارت_10
کلی تابم دادوکیف کردم
رادان: حس میکنم بچمواوردم پارک
یکی زدم بشوگفتم: خودتوحست خیلی غلط میکنین
به زوربردمش الاکلنگ وسرسره هم رفتیم وقتی که حسابی سیرشدم نشستیم روی صندلی چوبی های پارک
رادان: خداییش من هیچ وقت فکرنمیکردم اون پروای اروم وساکت انقدشیطونوبازیگوش باشه ..
: خخخ حالا اینوبذارم پای تعریف یااینکه پشیمونی ازاینکه اومدی منوگرفتی
:خخخ نه نه من این اروم بودن وخانومیتودوست داشتم ودارم ولی این شیطنتات بیشترادمودیونه میکنه
:خب من هنوزبچم
@nilaroman
فصل پنجم:رادان: میدونم عزیزم میدونم من عاشق همین بچگیاتم
ولی پروا بابات خوب کاری کردگفت عروسی واسه دوسال دیگه به نظرمن تواصلا الان امادگی زندگی مشترکونداری
:اهوم اهوم. خب حالا پاشوبروواسم بستنی بخرگرممه حوس بستنی قیفیم کردم
رادان: باشه تواینجا بمون تامن بیام
:ایول باش
رادان رفت منم منتظرنشسته هوف چقدهواگرمه خدا وای اخرهفته ام نامزدی چقدکاردارم منننن
تواین فکرا بودم که رادان اومد:بیا خانوم خوشگله این ازبستنی
بستنیوگرفتم ازدستشوگفتم: مرسی عشقممم
رادان:عشقت به فدات نوش جونت
بستنیموباولع خوردم وقتی تموم شدگفتم: بریم دیگه من خستم
رادان: باشه بریم خانومی
نشستم تویه ماشین رادان ظبتوروشن کرد:
نشستم هواتو نفس میکشم
یه چند وقتیه حال من بهتره
romangram.com | @romangram_com