#بی_پروا_نفس_کشیدن_پارت_80
خیلی سخته باورم شه
که تو پیشم دیگه نیستی
بگو که هنوز چشاتو
رو به عشق من نبستی
چشم من میگه تو رفتی
اما قلبم میگه هستی
حالا که همش خیاله
بزار دستاتو بگیزم
بزار تو فرض محالم
با تو باشم تا بمیرم
بزار عاشقت بمونم
....................بزار عاشقت بمونم
.........................................بزار عاشقت بمونم حالا که همش تو رویاست
نزار دلتنگت بمونم
مرگ بیداری برا من
اینو خیلی خوب می دونم
بزار عاشقت بمونم
...................بزار عاشقت بمونم
......................................بزار عاشقت بمونم...
فصل سی وسوم: خواب بودم که باصدای جیغ مامان چشمامووارکردم مامان باچشمای که ازگریه به خون نشسته بودبه من زل زده بود وچنگی به صورتش زدوباهق هق گفت: پروا..
اینوگفتوپخش زمین شد..
دویدم سمتش وصداش میزدم: مامان مامان جونم چشماتوواکن ...
باباوپویان اومدن تواتاق.
romangram.com | @romangram_com