#بی_پروا_نفس_کشیدن_پارت_79

داشتم ازغمش دق میکردم..

اجازه نمیدادم کسی بیادتواتاق فقط گاهی واسه دسشویی رفتن یا مامان انقدگریه میکردکه تروخدا و...یه ذره غذا بخور.

دلم خیلی واسه رادان تنگ شده بوددلم می خواست منم برم پیشش ولی نــــــــه...

رادان من جاش توبهشت بودمن خودکشی کنم تواون دنیا هم نمیتونم عشقموداشته البته هرچندبااین کاراهم هیچ وقت نمیتونستم داشته باشمش...

بااین افکارفقط خودمودق میدادم ..

ازروتختم بلندشدم دلم ضعف رفت وافتادم روزمین بزور خودموبلندکردم نگاهی به قیافه پژمرده خودم کردم یه آن ازخودم بدم اومد خیلی افتضاح شده بودم تموم موهام ژولیده شده بود..

شونه روورداشتم ونشستم روصندلی میزارایشم با هربدبختی که بوداون سیم خارداروشونه زدم موهای خیلی بلندی داشتم تاپایین باسنم میومدن ولی الان به چه دردم میخوردن ...😖

درکشوی میزوگشتم قیچی رواوردم بیرون موهاموتودستم گرفتم وهمه روبریدم ...بادیدن اون موهای خوشگلم روزمین قطره اشکی ازچشمام سرخوردکه سری پسش زدم.

موهاموپسرونه کوتاکردم..

جلوشونم تا حدامکان کوتاه کردم...

یه تیغ برداشتم وتموم ابروهامم زدم تموم مژه هامم کوتاه کردم...

قیافم اصلا قابل دیدن نبود حالا خوب شده بوداینطوری دیگه کسی نمیتونست منواجبارکنه که ازاتاقم بزنم بیرون..

یه کلاه زدم روسرم وتا جایی که روی ابروهای زده شدموبگیره کشیدم..

خودم ازدیدن صورتم به رعشه می افتادم چه برسه بقیه ازدیدن خودم تواینه حالم بدمیشد..

بامشت زدم تواینه ..

خوردشددستمم پرخون صدای جیغ مامان اومد: پرواااااااا پروا مامان چیشدحالت خوبه؟؟؟؟؟؟؟

:اره خوبم اینه شکست

مامان: چیزیت نشد عزیزممم؟؟؟

:نهههههه هیچی نشداه برودیگه مامان حوصله ندارم

صدای گریه مامان می اومد..

مامان رفت..

رفتم چندتا دستمال برداشتم ودستموباهاشون بستم..

دستم میسوخت تموم انگشتام بریده بودن..

چسب زدم بهشون، تاکمی دردشون اروم گرفت ...

اهنگی روپلی کردم وروتخت دراز کشیدم کلاهمودراوردم دستموگذاشتم روسرم وبه صدای ارامشبخش مازیار فلاحی گوش سپردم:

قلب من میگه که هستی اگه چشمام میگه نیستی

romangram.com | @romangram_com