#بی_پروا_نفس_کشیدن_پارت_7

صدای زنگ گوشی داشت روی مغزم اسکی میرفت باحرص خاموشش کردموچشاموبستم که دوباره بخوابم که صدای من نداشت: پاشو پروا پاشو امروز قراره بریم محضرهااا

اوه اوه بلکل یادم رفته بودازروتختم بلندشدم رفتم دست وصورتموشستم ..

بعدرفتم توهال که دیدم مامانووباباوپویان سرمیزنشستن ودارن صبحونه میخرن سلامی کردمورفتم نشستم سرمیز یه لقمه براخودم گرفتم گذاشتمش تودهنم که بابا گفت:دوسش داری پروا؟





@nilaroman

فصل چهارم: باگفتن این حرف بابا لقمه پریدتوگلوم وبه سرفه افتادم ..

بابا تااینودیدخندیدوگفت پس توهم دوسش داری

سرخ شدم سرموانداختم پایین

مامان گفت: مگه میشه ادم شوهرشو دوست نداشته باشه اخه..

بابا: اخه گفتم نکنه دخترم تورودرواسی مونده یانکنه نخواسته حرفموزمین بندازه اخه من نمی خوام دخترم به خاطرمن یاکسی دیگه مجبوربه کاری شه که دوس نداره اونم ازدواج که خیلی مهمه

:مرسی بابا ولی من راضیم چون رادان واقعا پسرخوبیه ومیتونه منوخوشبخت کنه.

بابا: ایشالله حالا دیگه پاشین حاضرشین بریم محضرفعلا یه صیغه ایی خونده بشه..

یکم دیگه خوردم بعدبلندشدم رفتم تواتاق یه مانتوپانچ طلایی مجلسی داشتم اونوپوشیدم باجوراب شلواری مشکی موهامم اتوکشیدم بعدبازشون گذاشتم شال حریرسفیدی هم انداختم روسرم کیفموبرداشتم رفتم بیرون کفشامم پوشیدم بقیه هم حاضربودن مامان اومدگفت: ماشالله ببین چه دخترم خانوم شده

خندیدم وگفتم: بودممم

بابا: بریم دیگه خانوما معطلن اونااا

رفتیم پایین وسوارماشین شدیم تاخودمحضرسرازپا نمیشناختم حالا خوبه یه صیغه محرمیت بود هااا

همینم کلیه واسه ما

بالاخره رسیدیم

رفتیم تودفتررادان وخانوادشم زودتر اومده بودن رویا اومدبغلم کردوگفت: وایییی پروا باورم نمیشه داری زن داداش خودم میشی به خدا

:خخخ حالا باورت بشه

رویا: الهی من فدات شم

وویی من عمه بچه هاتوشم فک کن ببین ازهمین حالا دارم میگم نبایدازمن پیش بچه هات بدبگی هااا

وایی این رویاهم چه خل وچله ها

:خیلی خری رویا

صیغه دوساله خونده شدتاوقتی که عقدکنیم..

romangram.com | @romangram_com