#بی_پروا_نفس_کشیدن_پارت_54


لبخندی زد

ارتان: من واقعا دلیل رفتارای اقای حائری ونمیفهمیدم اون یکم یه دنده وقدهست ولی نه تااین حد

:منم نمیدونم 😒

ارتان: امیدوارم که لجبازی نکنه

:میدونم حتما میکنه چون فکنم خیلی عصبانی شد

ارتان: اره منم فهمیدم

:اگه منوبندازند ازاین ترم چی؟ من میتونم کاری کنم؟

ارتان: نمیتونه اگه همچین کاری کردبه خودم یاپدرم بگید کسی نمیتونه تودانشگاه سراسری اونم این دانشگاه همچین کاری کنه اونم ازسرلجبازی واسه خودش بدمیشه

:کاش

ارتان باحوصله همه جارونشونم دادوازهمه اخلاقیات استاداوبقیه چیزا هم واسم گفت..

ساعت ۱۰:۱۵بود که اون رفت تودفترش منم به سمت کلاس رفتم یه گوشه نشستم کلاس خلوت بود بعدکم کم شلوغ شدشلوغ که میگم درحد۲۰تاهااا..

دخترا بایه ارایشا وتیپ فجیحی بودن که ادم حالت تحومیگرفت وقتی نگاهشون میکرد..

نشسته بودم که یه دختری اومدکنارن نشست وگفت: سلامم

اروم گفتم: سلام

دختر: خوبی؟؟؟

:ممنون شما خوبی؟

دختر: قربونتتت

دختره قیافه ای بامزه داشت یه تیپ اسپرتم زده بودچشمای مشکی وعروسکی موهای لخت زیتونیش که ازمقنعش زده بودن بیرون لبای قشنگش واقعا اینا کلاصورتی بانمک وزیبا ازش می ساختن..

دختربالبخدی دوباره لب گشودوگفت: عزیزم اسمت چیه؟ ترم اولی؟

:پروا،اره ترم اولم

:چه اسم خوشگلی داری هاا، ایول منم ترم اولم اسم منم نیاز

:خوشبختم نیازجان

نیاز: منم همینطورمیگم تودوستی داری؟ اینجا؟

:نه تنهام

نیاز: منم پس بیادوس باشیم اخه تنهایی خیلی خسته کنندست


romangram.com | @romangram_com