#بی_پروا_نفس_کشیدن_پارت_53

ارسام: چیزی نشده

ارتان: پس این خانم چی میگن؟

ارسام باپوزخندگفت: نمیدونم این خانم بی نظم جایی توکلاس من نداره؟

ارتان: برچه اساسی این حرفومیزنید؟

ارسام: کلاسه منه دلم نمی خوادایشونوراه بدم؟؟

ارتان عصبی شد وگفت: مگه الکیه این خانم کمی دیرکردن روز اولم بوده بعدشم بااین ترافیکای وحشتناک این اتفاق ممکنه واسه هرکسی پیش بیاددلیل این رفتاراتونواصلا نمیفهمم اقای حائری من رئییس دانشگاهم میگم بی دلیل نمیشه کسیو راه ندادپس باید بذارین بیان الان که کلاس تموم شدست ولی جلسه بعدمیتونن بیان

داشت خون ازچشمای ارسام میبارید فکنم اگه فقط چنددقه دیگه اونجا میموندم خفم میکرد..

ارتان رفت ارسام اومدطرفم وگفت: هه فکردی خانوممم واست دارم بشین ونگاه کن

توپیدم بهش وگفتم: چی میگی واسه خودت اخه؟ توچه مشکلی بامن داری هان؟؟

نگای خشم الودبهم کردورفت.

اعصابم حسابی خراب بود امروز سه کلاس داشتم الان که ساعت۹:۳۰بودساعت کلاس بعدی ۱۰:۳۰بوداوووووف یه ساعت دیگه .

تصمیم گرفتم برم واسه خودم تومحوطه دانشگاه چرخی بزنم وببینم این جاهارو.

داشتم واسه خودم میچرخیدم اینورواون ور که حس کردم یکی پشت سرمه برگشتم دیدم إاین که ارتانه

ارتان: ببخشید دارید جایی میرید کلاس ندارید؟

:چرا دارم ولی ساعت۱۰:۳۰تازه الان خیلی تااون موقع مونده منم گفتم یکم اینجا روببینم

ارتان: تنهایید؟

:بله چطور؟

ارتان: هیچی همینطور

:ببخشید ولی شما نمیرید تودفترتون؟

ازسوالم پشیمون شدم گفتم الانه بتوپه بهم هاا

اما دیدم گفت: نه پدرم اومده منم حوصلم سررفته بود گفتم بیام اینجا یکم قدم بزنم بلکه خستگیم رفع شه

:اها

ارتان: اگه دوس دارید من میتونم تا وقت کلاستون دانشگاه روکامل نشونتون بدم؟

:واقعا؟؟؟؟

ارتان: بله چرا که نه

:این خیلی خوبه واقعا ممنونم

romangram.com | @romangram_com