#بی_پروا_نفس_کشیدن_پارت_51
بابغض گفتم: نمیتونم رادان😭به خدا خندیدن بدون توانگارحرومه واسم
رادان: إإمن میگم بخندزارمیزنه واسم واقعا که یعنی حرف من انقدبی ارزشه؟
:نه نه اصلا باشه میخندم😃
رادان: اهاحالا شددیگه من برم زندگیم کاردارم
:دوباره زنگ بزنی ها
رادان: باشه عزیزم مواظب خودت باش خدافظ
:خدافظ😢
فصل بیست وسوم: رفتم چندباراب زدم توصورتم تایکم حالم بهترشه چشام بدپف کرده بود رفتم یه کیسه یخ اوردم گذاشتم زیرچشمام تاپف چشمام بخوابه...
باید فردا میرفتم واسه کارای ثبت نامم اه کی حوصله داره خداا
چندهفته ایی بود سیگارنکشیده بودم به رادان قول داده بودم ولی دیگه به تهش رسیده بودم.
توی بالکن اتاقم ایستادم خیره به اون شهرپرازخاطره این کاماروهی دودمیکردم هی دودمیکردم ولی مگه ازدردمن کم میشد...
دیگه افتادم به سرفه که پرتش کردم اون ورکمی اب خوردم تابهتر شدم یه قرص خواب خوردمو خوابیدم...
امروز اولین روز دانشگاه بود خیلی استرس داشتم ..
مانتوشیری رنگی که تنگ بود پوشیدم پالتوکوتاه مشکیمم روش با شلوارکتون تنگ مشکی مقنعمم مشکی بود موهامم بالاسرم بستم وفقط کمیشونوتوصورتم کج ریختم چشمامم مدادکشیدم کمی رژ گونه اجری رنگ ورژ لب نارنجی ملایم حالا همه چیزتکمیل بود کولموبرداشتمو ازاتاق زدم بیرون...
امروز مامان بابابا رفت تا من باماشینش برم.
سوارماشین شدم وبه سمت دانشگاه حرکت کردم توراه ترافیک شدیدی بود طوری که من باید ۸سرکلاس میبودم ولی الان ۸:۳۰بود ...
ازشانس گندمم استاداقای ارسام حائری بود خدابه خیرکنه این پسره خومنگله خوددرگیری مضمن داره ..
کلی هم وقت تلف شدتا کلاسموپیداکردم حالا ساعت ۸:۴۰دقه شده بودوکلاس ۹:۴۵دقه تمام میشد..
داشتم ازاسترس منفجرمیشدم چندتا نفس عمیق کشیدم وضربه اروم به در زدم صداش اومدگفت: بله بفرمایید..
درواروم بازکرم وگفتم: سلام استادمیتونم بیام داخل؟
روش اونطرف بود برگشت نگام کرد اول تعجب کردبعدباپوزخندی گوشه لبش گفت:این چه وضعه کلاس اومدنه خانوم؟ ۴۰دقه ازکلاس گذشته می خواستین اصلانیاین سنگین تربودین ..
ایناروبایه تحکم ودادگفت که کپ کردم من اما اروم سعی کردم ارامشموحفظ کنم وگفتم: ولی استاداین جلسه اولمه منم توترافیک گیرکردم ویکمم طول کشید تاکلاسوپیدا کنم
ارسام:به من هیچ ربطی نداره حالا زودتربرین ووقت کلاسمونگیرین بفرمایددیگه
داشتم اززور عصبانیت دیونه میشدم دیگه این بار صداموبردم بالا وگفتم:هی اقا چی باخودت فکر کردی که بامن اینطوری حرف میزنی؟؟؟ توفقط یه استادی همین نه بیشتر که بخوای اینطوری بامن حرف بزنی
ایناوگفتم ودرومحکم کوبیدم بهم..
قلبم به شدت توسینم تندتندمیزد..
romangram.com | @romangram_com