#بی_پروا_نفس_کشیدن_پارت_50


زجر اين خاطره هاي تا نخورده روي ديوار

منو اين اتاق خلوت منو تنهاييو غربت

دیگه کنترل اشکام دست خودم نبودهمینطورروانه صورتم میشدن دلم می خواست همین الان میرفتم پیش رادانم پیش همه زندگیم ولی من بهش قول دادم قوی باشم قول دادم بی قراریشو نکنم قول دادم واسش گریه نکنم سیگارنکشم ولی مگه میتونم چقددوست داشتم الان زنگ میزدموباهاش حرف میزدم ولی حیف گفته بود هروقت خودم زنگ زدم بهت هیچ شماره ایی ام ازش نداشتم ...

دستمومیکشیدم روعکسامون وهق هق همه فضای سکوت خونه روپرکرده بودیدفعه گوشیم زنگ خوردشماره نااشنا بود باترید برش داشتم: الو

سکوت

:الوچرا حرف نمیزنید؟

الوپروا

خدایااا صدای رادانمه عزیزمممم

:رادانننن عزیزم رادان یه چیزی بگو

رادان: پروا خوبی؟؟ دلم واست یه ذره شده

اینوکه گفت دوباره زدم زیرگریه با گریه گفتم: توخوبی رادان؟

رادان: پروا عشقم گریه نکن به خدا رادانت دیونه میشه ها من زنگ زدم زندگیم بهم انرژی بده این درداوتحمل کنم توداغون ترم میکنی؟

:رادان من دارم دق میکنم ازدوریت رادان😭😭😭

رادان: گریه نکن دیگه پرواگریه نکن اشک منم دراوردی دیگه

:رادان پس کی برمیگردی؟؟؟؟

رادان: عشقم من تازه رفتم نمیدونم قراره کی برگردم..

نفسم به زور بالامی اومدوبه زور خودمونگه داشتم جیغ نزنم

رادان: عزیزم چه خبرچه کارمیکنی؟

:هیچی همش روزام بی توپردرد میگذره

رادان: پروای من نگو اینوخوداری باحرفات منم زجرمیدی پروا رفتی دانشگاه اصن میذارن بری؟

:اره دوست احسان کارمودرست کرد

رادان: واقعاااا؟؟؟؟؟ خیلی خوشحالم کردی به خدا عزیزکم حتما بری ها خانمی پرستارمن الهی من فدات شم ازطرف من ازاحسان ودوستش تشکر کن

:😖😖باش

رادان: ناراحت نباش دیگه خانومی بخند بخندتا رادانت جون بگیره الهی قربونت بشم من

بی اختیاردوباره اشکام سرازیرشدن


romangram.com | @romangram_com