#بی_پروا_نفس_کشیدن_پارت_39
دوباره لب گشودوگفت: خب گلم بیاباهم بهتر اشنا بشیم من آرااحمدی هستم روانشناس که خودت میدونی ۳۲سالمه ازدواج کرم ویه دختردارم..
حالاتوبگو
:من؟
آرا: اره عزیزم..
: من اسمم پرواارایانسب و۱۸سالمه
آرا: خوشبختم
:منم همینطور
آرا: خب بیا باهم یکم دردودل کنیم میدونی که هرکسی الکی پانمیشه بیادپیش یه روانشناس بالاخره یه مشکلی چیزی داره وازقیافه توهم میشه یه چیزایی فهمید..
: مثلا چه چیزایی؟
آرا: خب ازچشمای تومیشه خوند که یه غمی توشون نهفتست وافسرده ایی اینومیشه ازروی رفتارتم فهمیدکه خیلی ناراحتی...
سرموانداختم پایین باحلقم بازی میکردم وگفتم: ناراحت؟ اخ دل من هرثانیش زجرمیکشه من ازهمه چیزناراحتم..
آرا: ازچی؟واسه چی؟مگه چه اتفاقی افتاده؟
دوباره بغض لعنتی به گلوی منه بیچاره هجوم اوردچونم میلرزید ولی سعی کردم موقعیت خودموحفظ کنم وگفتم: من خوشبخت بودم کنارعشقم می خواستیم چندوقته دیگه عقدکنیم وعروسی بگیریم که...
به اینجا که رسیدیم دیگه نتونستم جلوی ریزش اشکاموبگیرم
آرادستموگرفت وگفت: که چی؟ چه اتفاقی افتاد!!!
:رادان سرطان داشت وقتی اینوفهمیدم وپرپرشدن همه زندگیموبه چشم دیدم نابودشدم خوردشدم
آرا: عزیزمممم خب مریضی دیگه روزی هزاران نفرمیفهمن سرطان دارن پدرومادر یه بچه یایه بچه کوچولویه پیرزن یا .....
درسته هرکس که به این بیماری مبطلا میشه میشه گفت جزاینکه خودش زره زره نابودمیشه اطرافیانشم پابه پای اون اب میشن.
: چرا رادان من؟ اخه این خیلی ظلمه چرا من تامی خوام زندگیموباهاش شروع کنم یهوداغون شداخه این حق من ورادانم نبودبه خدا نبود
به هق هق افتادم آرامنوبه اغوش کشیدوگفت: گریه کن تاخالی شی گریه کن عزیزم
:این روزا حتی گریه هم منوخالی نمیکنه این روزا هیچی هروئین من نمیشه اخه
آرا: خودتونبازنذار این دنیا پیروزشه نشکن شکستی دوباره پاشو ازنوسربگیردوباره شروع کن دنیا که به اخرنرسیده ایشلله شوهرتم خوب میشه دوباره همه چی خوب میشه توامیدتوازدست نده امیدبه خدا خیلی مهمه
:خدا منودوس نداره اصن به من توجی نمیکنه
آرا: نگووونگواینوعزیزم کفرنکن خداخیلی هم دوست داره هرکس توزندگیش یه مشکلی داره یه غمی داره توازش کمک بخوا کمکت میکنه..
فصل هفدهم: ازآراخداحافظی کردم وازمطبش بیرون اومدم...
توخیابونا قدم میزدم آرا میگفت به خاطرقولم به رادانم شده برم دانشگاه واینطوری روحیم عوض میشه ...
romangram.com | @romangram_com