#بی_پروا_نفس_کشیدن_پارت_29
:اییییی😣😔😔
رادان: بعله حالا بروبیاردیگه
رادان تولباسای بابا خیلی خنده دارشده بودشبیه این راننده تریلی هاا😂😂😝بااون شلوارکردی واون تیشرت خخخ
رادان:رواب بخندی فسقلی بچه پرووو
:اخه اگه بدونی چقدباحال شدییی
خودشم به خنده افتادرفتم تواشپزخونه اووومممم حالا چی درس کنم اها مرغ سوخاری
دس به کارشدم برنجمم گذاشتم درس شه سالادم درس کردم وقتی تموم شدکارام ولوشدم روصندلی
رادانم داشت تلویزیون نگامیکردکه گفت: خانوم پس این غذاحاضرنشد؟
:نه اقاااا
رادان: باباشیکممون ساییدخوو
:رادان اصن بت نمیاداینطورحرف بزنی
رادان: مرض توهی منومسخره کن حالا ببینم اون غذات خداییش چه مزس
:هه ببین مطمنم انگشتاتم میخوری باش
رادات: ارههههه
برنجوتودیس کشیدم نصفش زعفرونی ونصفش سفیدروشم باخلال وزرشک تزئیین کردم مرغارم تویه ظرف دیگه روشوپرازسب زمینی سرخ کرده کردمم اوممم خودم دهنم اب افتادسوپم کنارش درست کرده بودم باسالادوبقیه مخلفات وقتی همه چیزورومیزچیدم رادانوصداکردم که بیاد
رادان بادیدن میز سوتی زدوگفت: بابا دست مریضا فک نمیکردم ازاین کاراهم بلدباشی قیافش که خوبه حالا ببینم مزش چطوره
:په چی فکردی به من میگن پروااا
مزشم خوبه
رادان نشست روصندلی چشم دوخته بودم بهش ببینم عکس العملش چیه یکم که خوردزبونشواوردبیرونوگفت: اه اه چقدبدمزس شوره خامم هست اهه
یه ان چشام پراشک شدواقعا فک نمیکردم اگه بدم باشه رادان اینطورکنه
ازسرجام بلندشدم رفتم تواتاقم صدای خنده رادان بلندشداومد به سمتم وگفت: بابا شوخی کردم جون توبه خدا خیلی خوش مزه بود من الکی ایطورکردم ببینم عکس العملت چیه
:نه دروغ میگیی
اومدبغلم کردگفت: دروغم چیه عروسک
حالا بیا بریم باهم رفتیم غذامونوخوردیم واون روزواقعاشیرینم گذشت
فصل دوازدهم: شاید یک ماهی ازاون روزمیگذشت چندروزدیگه قراربودنتایج کنکورواعلام کنن امروزم تولدرادانم بودبارویا کلی تدارک دیده بودیم خودش که سرکاربودوخبرنداشت همه فک وفامیل ودوستا واشناهم دعوت کرده بودیم همه جاروبابادکنکای قرمز مشکی تزئیین کرده بودیم غذاهم فست فودبگیریم ازپیتزا ولازانیا وساندویچ و....
یه کیک خوشگل که عکس نامزدیمون روش داده بودیم بزنن خیلی خوشگل بودیه قلب که عکس روش هک شده بود پایینشم نوشته بود تولدت مبارک هستی من ...
romangram.com | @romangram_com