#بی_پروا_نفس_کشیدن_پارت_26


:اهوم بدنبودرویا هنوزنیومده؟

رادان: مگه باتونبود

:خب جاش که پیشم نبودنمیدونم

رادان: نه والا هنونیومده

:باش حالا بریم توماشین تابیاد

رادان: باش

رفتیم توماشین نشستیم یکم بعدرویاهم اومداون قیافش درهم بودیکم

:رویا اومدی خوب دادی تو؟؟؟

رویا: ای بدنبودولی خواصن راضی نبودم

:عیب نداره ماکه همه تلاش خودمونوکردیممم

رویا: اهوم بیخیال میگم رادان باید یه بستنی بدی ماها

رادان: ای به چشممم

:ایول منم حوس بستنی کرده بودم اونم ایتالیایی

رویا: دخیخیااا

رادان: شما هرچی بخواین میخرم

بارادان ورویا رفتیم وبستنی وذرت مکزیکی وکلی خرت وپرت دیگه خوردیم بعدرویا می خواست بره خونه دخترعموش رادان رسوندش اونجا.

:رادان حالا ما کجامی خوایم بریم؟

رادان: یه جای خوب هواابریه فکنم می خوادبارون بیادوهوابدجورطلب مارومیکنه

:هواداره دونفره میشه وقته بارون زدنه ای خداا چقدخوب

رادان کناریه پارک خوشگل پارک کردوگفت: حالا پیاده شوخانومم

پیاده شدم ودستشو گرفتم باهم قدم میزدیم ورادان اهنگ میخوند:

بارون داره هدر میشه بیا بامن قدم بزن ♫♫♫

دلم داره پر میزنه واسه تو و ♫♫♫

قدم زدن ♫♫♫

وقتی هوا بارونیه دلم ♫♫♫


romangram.com | @romangram_com