#بی_پروا_نفس_کشیدن_پارت_25

:یه ماه ونیم دیگه کنکوره ها

مامان: اهان خوباشه موفق باشی

:خواستم بگم بدونین

مامان: خوب کردی عزیزم





@nilaroman

فصل دهم: روزام همینطورمیگذشت هروز کلاس وکتابخونه ودرس خوندن یه سره اصلا درست وحسابی رادانم ندیده بودم یه دنیا دلتنگش بودم..

امروز روزامتحان بودومن ازاسترس داشتم پس می افتادم.

قراربودرادان منورویا وببره حاضرشدم وازمامان وبابا خداحافظی کردم ورفتم پایین که بااومدن من رادانم رسیدرویا عقب نشسته بودخخ منم جلونشستم

:سلام

رادان: سلام خانوم خوشگل ودرس خون خوبی تو؟

:اهوم توخوبی؟

رادان: اره گلم انگارنگرانی چرا؟؟

:استرس دارم رادان دارم میمیرم به خدا

رادان: 😂😂😂خداازدستت دخترنگانگا چه رنگش سفیدشده خخخ بابا تویه نگاه به خواهرماکن کلا خنثی وبیخیال انقدخره وتوعالم هپروته نفهمیده توهم اومدیییی

رویا: خفه شووورادان بیشعور

سلام پرواجونم به خدا منم خیلی استرس دارم وترسیدم ناجورازصب شصددفعه رفتم دستشویییی

:منم

رادان: بابا بس کنین شما اخرسکته هرومیزنین هااازمن گفتن بودحالام پیاده شین رسیدیم

منورویا: واییییییی نه رسیدیمم

رادان: اره خل وچلا ده برین پایین دیگه

:وای رادانننن نههه

بارویا واردجلسه امتحان شدیم.

بعدازدادن امتحان اومدم بیرون

رادان اومدجلوم وگفت: پروا خوب بود؟؟؟

romangram.com | @romangram_com