#بی_پروا_نفس_کشیدن_پارت_22
رویا:چه خبرچی کردین؟حامله که نیستی احیانا؟؟
یکی زدم پس سرش وگفتم: مگه من مث توام روانی
خاله راضیه اومدباهام روبوسی کردوگفت: خوش گذشت عروس گلم؟
:اره خیلی جاتون خالی بودواقعا
خالیه راضیه: عزیزممم ایشالله همیشه به خوشی باشه
رادان گفت: بابا یکی مارم تحویل بگیره همش این عروس تحفه اه اه
خاله راضیه: دلتم بخوادعروس ازش بهترنیس
:فدات شم خاله
خاله راضیه: خدانکنه دخترکم این پسرمن یکم حسوده ولش کن
:😁😂😂
رادان: إمامان
خاله راضیه: شوخی کردم پسرم
رادان: بیا بریم بخوابیم پروابیااا
رویا: بروبابا پروا امشب پیش خودمه کارش دارمممم
رادان: ههههه کارتوواسه بعدا زنم پیش خودم می خوابه
رویا دستموکشیدگفت: نه همین که گفتم
رادانم امدمنوکشیدطرف خودش
که خاله راضیه گفت:اه بس کنین دیگه رادان این همه پیش توبودحالایه شبم پیش رویا باشه چی میشه اخه؟؟
رادان خواست چ
یزی بگه که حرفشوخوردوبه حالت قهررفت تواتاقش رویا هم باخوشحالی منوبردتواتاق خودش
@nilaroman
فصل نهم: همش فکرم پیش رادان بودنکنه ازم ناراحت بشه اه ازدست این رویای بیشعوراحمق
رویا واسم کنارتختش جاپهن کرددرازکشیدم می خواستم بخوابم که رویا گفت:پروا؟
:هوم؟
رویا:میگه یه ماه ونیم دیگه کنکوره هااا
romangram.com | @romangram_com