#بی_پروا_نفس_کشیدن_پارت_20
زنه تومغازه لبخندی زدوگفت: بفرماید هرچی می خوایدبگیدبیارم خدمتتون
رادان باپروگری گفت: لباس خواب شب واسه خانومم می خوام
چشام داشت ازکاسه درمیومد
رادان چن تا ازبازترین وجیغ ترین لباس خواباروبرداشت چن تاهم لباس زیرکه اصن نمیشه اسمشونولباس گذاشت خرید..
وقتی ازمغازه اومدیم بیرون گفتم: من عمرا ایناروبپوشم
رادان: میپوشی عشقم
:نوچ
رادان: نوچ وکوفت بالاخره میپوشی
حالا بیابریم یه چیزخوشگل واست بخرم
:دیگه چی من ازاین چیزخوشگلا نمی خوام خواهشا
رادان: نه اینودوس داری بیا
رفتیم تویه طلا فروشی
رادان گفت می خوام گردنبنداول اسمموواسه توبگیرم گردنبنداول اسم توهم واسه خودم
خیلی ذوق زده شدم نزدیک بود بپرم رادانوبغل کنم
به رادان گفتم من ازطلا خوشم نمیادواسه همین طلا سفید بگیره به نظرم خیلی خوشگل تره
خودش گردنبندوتوگردنم بستم باسرخوشی گونشوبوسیدمودستشومحکم گرفتم یکم دیگه هم توبازارکیش چرخیدیم وخریدکردیم رادان گفت بیابه یه عکاس بگیم بریم کناراب ازمون عکس بگیره رفت وبایه عکاس هماهنگ کرد من توماشین بودم اومدنشست وگفت: حله بزن بریم ساحل این جزیره خوشگل
رادان باسرعت میروندمنم که حال میکردم پیاده شدیم ورفتیم بارادان کلی عکس گرفتیم بعدمرده درجا برامون چاپشون کردرادان یه عکس ازمن که تکی روسنگانشسته بودم وگفت بزرگ بزنه روتخته شاسی
بعدازتحویل گرفتن عکسا رادان گفت: بیا تااخرشب که قراره برگردیم بریم ساحل
:باش پس اول بریم وسایلوبرداریم
رادان: باش گلم
بارادان رفتیم تمام وسایلوجمع کردیم وگذاشتیم توماشین بعدرادان رفت مرغ وخوردنیای دیگه خرید
رفتیم ساحل رادانم داشت جوجه کباب درس میکردکنارش پیش منقل نشستم سرموگذاشتم روشونش اروم وسری لباموبوسیدموبه تنم سیخ شدبااین که باراولش نبودولی خب یه حس شیرین وخاص بهم دست میدادباشوخی وخنده غذامونوخوردیم یک ساعت دیگه پروازمون بودقراربودفردابریم که رادان گفت امشب بریم بهتره...
وسایلاروجمع کردیم وگذاشتیم توماشین رادان اول ماشینوتحویل دادبعدرفتیم فرودگاه خداروشکراین بارزیادمعطل نشدیم وسری سوارشدیم وقتی نشستم نفس راحتی کشیدم وهنسفریامودراوردم گذاشتم توگوشم وروی اهنگ موردعلاقم کلیک کردم: بی قرارم بی قرارم
romangram.com | @romangram_com