#بی_پروا_نفس_کشیدن_پارت_17

رادان: بیا بریم پیست دوچرخه سواری

:بریم

بارادان رفتیم پیست دوچرخه سواری هرکدوم سواردوچرخه هامون شدیم من خیلی میترسیدم ولی رادان سری میرفت منم اومدم کم نیارم تندتندرفتم یدفعه چشتون روزبدنبینه افتادم روزمین پایدون دوچرخه رفت توشکمم جیغی زدم که هرکی اونجا بودبرگشت سمتم همه هم دورم جمع شده بودن رادان سری اومدطرفم بغلم کردوبه کمک بقیه بردنم بیمارستان...

چشاموبازکردم روتخت بودم رادانم کنارم بودبانگرانی خیره شده بودبهم وقتی چشام کاملابازشدبا خوشحالی گفت: بهوش اومدی عزیزدلم؟؟؟؟

:اره

رادان: فدات شم من اصن این پیشنهاددوچرخه سواری کوفتی چی بودمن دادم

:نه تقصییرتونبودرادن من خودم بی حواسی کردم

رادان: عشقم الان خوبی دردنداری؟

:خوبم اما پهلوم خیلی دردمیکنه

رادان: رادانت بمیره واست ۶تا بنیه خورد

:راس میگی؟؟؟؟

رادان: اره خوخیلی محکم رفته بودتوپهلوت پاره کرده بودالبته نه عمیق ولی خب

:اوه من کی مرخص میشم؟

رادان: یکم بایدبمونی استراحت کنی

:باش

چشاموبستم وخوابیدم...

باصدای رادان چشاموواکردم: عزیزم قربونت بشم خانومی بیدارنمیشی؟

:اوممممم چرا ولی هنوزخستم

رادان: اگه خسته ای هنوزبخواب خو

:نه دیگه بسمه ساعت چنده؟

رادان: ۹صب

:اوه اوه ازدیروز عصرخوابم

رادان: عزیزمممم خب هم ارامبخش بهت تزریق کردن هم خسته بودی

:رادان من گرسنمه....

رادان: الان واست صبحونه میارم

:مرسی

romangram.com | @romangram_com