#بی_پروا_نفس_کشیدن_پارت_164
نیاز: پروا اجی؟؟؟ چیشده؟؟
صدای نیازم بغض الودشد بانگرانی اسممو صدا میزد ولی نمیدونم چم بود گوشیو قطعش کردم انداختمش توکیف یه دل سیر گریه کردم ...
اصن گفت اینکه حاملم واسم سخت بود...
رفتم خونه ...
بعد ازنیم ساعت صدای ایفون اومد نیاز بود..
دکمه ایفونو زدم ...
نیاز بادو اومد طرفم با صورتی پریشون نگام کرد صورتمو قاب گرفت بعد محکم بغلم کرد...
نیاز: عشق من چراگریه میکردی؟؟؟؟ چی می خواستی بهم بگی؟؟
:نیاز من ....
نیاز:توچی؟؟
:من...
نیاز: ده بگوووجون به لبم کردی؟؟؟
: من حاملم..
نیاز جیغی زد منو بغل کرد و تابم داد نیاز: 😍😍😍راس میگیییییییییی؟؟؟؟؟؟
پروا جان من بگو راس میگی؟؟ یعنی من دارم خاله میشم یعنی تو داری مامان میشی؟؟؟ باورم نمیشه؟؟؟
:اره اره به خدا راس میگم
نیاز: عزیززززز دلممم الهی فدات شم
فصل هشتادم: : فکر نمیکردم انقد خوشحال بشی..
نیاز: مگه میشه نشم؟؟؟؟؟ میگم به ارتان و خانوادت گفتی؟
:نه تواولین کسی هستی که فهمیدی..
نیاز: عزیزم...میگم پروا همیطوری نری به ارتان بگی هااا!!!!
:مگه باید کاری کنم؟؟
نیاز: دیونه توباید سوپرایزش کنی ..
یکم احساس به خرج بده رمانتیک باش مغز فندقی...
: مرض کثافت خودت مغز فندقی نکبت خر
romangram.com | @romangram_com