#بی_پروا_نفس_کشیدن_پارت_159
نخیرم خو شوورمه دیه😒😒
فصل هفتادوشیشم: : ارتان؟
ارتان: هوم؟
:خب بریم بخریم دیگه..
ارتان: چی؟
:وسایل بچه دیگه😖
ارتان: توبذار بیاد بعد لباس بخر خانومم...
: ایییش خو بیا دیگه
دستشو کشیدم سمت سیسمونی فروشی بچه ها...
واردمغازه شدیم...
: سلام ..
فروشنده: سلام خوش امدید ...
بفرمایید!
لبخندی تحویلش دادم رفتم طرف لباساباعاشق بهشون چشم دوخته بودم..
ازهرکدوم که خوشم میومد ورش میداشتم ...
یه کلی عروسک و لباس و وسایل بچه خریدم همه هم دخترونه ...😍
۴۰۰هزارتومن ارتان بیچاره رو پیاده کردم اخ که هیچ کس یه دیوونه رو درک نمیکنه این همه خرج واسه بچه ایی که ندارن...
:مرسی اری جونم
ارتان: خواهش میکنم خانومی...
حالا بااین همه لباس می خوای چیکنی؟
:هی بگیرمشون بوسشون کنم
ارتان: خدایاااا یه عقلی به این زن ما بده
:إه بیشعور...
ارتان: غلط کردم زندگیممممم
:اها حالا خوب شــــــدد
بعد ازکلی خرید کردن رفتیم به سمت ساحل زیبای بندرعباس...
romangram.com | @romangram_com