#بی_پروا_نفس_کشیدن_پارت_151
:خاک توسرت کنن غزل واقعا نصف مغزت ارور میده هااااا
غزل: مرض درددددبابا مردم ازفضولی ده بنال..
: غزل توخجالت نمیکشی؟؟ هروقت خودت شوهرکردی اون وقت ببین چطوره...
غزل: اییییش بابا خو کسی منونمیگیره وگرنه من منتظرم...😝
: بدبخت شوهرندیده...
حالا باشه چون گناه داریو میدونم تا اخر عمرت سر دست مامان بابات میمونی ومیترشی برات میگم ..
غزل یکی زدتوپهلوم وگفت: عوضی نکبت به من میگی میترشی حالا توهم یه بخت برگشته ایی پیدا شد گرفتت من منتظر شاهزادمم خیلیم زود میادحالا ببین 😒
:اره اره توراس میگییی انقد منتظر این شاهزاده بااسب سفید احتمالا باچشمانی ابی و موهای زردو هیکلی تنومد اصن عالی اصن بیست بیاد بگیرت....بشین تا همچین کسی بیاد
غزل: بعله که میاددد😣
:😂😂😂😂میبینم
غزل: میبینی...
شقایق: اه بس کنین انقد چرت وپرت میگید به فاک رفتم دیگه...😡
:إواااااا خاک به سرم چه بی ادب شدی اون احسان روانی یادت دادههههههههه؟؟؟؟؟؟؟؟
شقایق: خفهههه باووو
احسان عشقولی منه زندگی منه من خودم بی ادب شدم 😢
:اوه اوه خوشبحال این احسان خان
شقایق: بعله پس چی فکردی..
هعی خوش به حالش چقد خوشبخته😭
پروت بس کن توهم خوشبختی همه ارزوی ارتانو دارن اونوقت تو...
اخ مگر اینکه وژدانم به دادم برسه
فصل هفتادو دوم: بعد ازخوردن شام و چند ساعت صحبت کردن دیگه قصد رفتن کردیم...البته منظورم مرداس ..
مامان اومد طرفم وگفت: پروا مادر فردا که می خواین برین حسابی مواظب باشین هااا همه چیم باخودت ببر حواست باشه چیزی جانذاری ...
ارم دم گوشمم گفت: مراقب ارتان باش..
: چشم مامان مواظب هستم..
مامان: قربونت بشم دخترم😘😘
ازهمه خداحافظی کردیم وباارتان به سمت خونه رفتیم..
romangram.com | @romangram_com