#بی_پروا_نفس_کشیدن_پارت_136
بعدغریدم بهش وگفتم: توتو چه گوهی خوردی؟؟؟؟؟؟؟ تویه عوضی اصن میدونی چه به روزم اومد توقع داشتی واسه یه مرگ دروغی بمیرم؟؟؟؟؟ اخه پست فطرت توبی رحمی تموم زنده بودیو گفتی مردی ....بودی ببینی پروا هروز مرد بودی ببینی پروا چقدواسه توبی لیاقت بلا سرش اومد رگشو زدبهش شک عصبی وارشد؟؟؟ تومیدونی پروا شبا با قرص میخوابه میدونی چقد افسرده شدم میدونی تموم موهامو قیچی کردم؟؟؟ اصن میدونی سرتومامانم سکته کرد واسه دختر بخت برگشتش الهی هیچ وقت قبولت نمیکردم تومریض بودی درست ولی حق نداشتی به من دروغ بگی....
نفس نداشتم دیگه کیفموبرداشتم وسری اومدم بیروت تا خود خونه دویدم ..
فصل شصت وسوم: سری رفتم بالا مامان که حال نزارمودید اومد طرفم پسش زدم رفتم تواتاق درو محکم بستم وقفل کردم ...
رفتم سمت میز ارایشم عکس رادان که روش بودوپرت کردم...
نشستم یه گوشه سرموگذاشتم روزانوهام ویه اهنگ گذاشتم وهمراه باش اشک ریختم...
عمرمو پای توباختم
حیف رویایی که ساختم
هرچی که بودونیست
روتو اثرنداشت
اون که توگریه ها جاموند
قبلا رفتن بی صدا مرد
خیلی کم بودولی
واسه توکم نذاشت
دیگه تمومه
قسم به هرچی شکستم
ازخودم ازهمه خستم
باید ازیادم بری
دیگه تمومه
تورو سپردم به دریا
من میرم تنهای تنها
اینجوری اروم تری
من چمدونم بسته شد
ازخیلی وقته
امابازم برام سخته
به توبگم خداحافظ
romangram.com | @romangram_com