#بی_پروا_نفس_کشیدن_پارت_120


باعصبانیت برگشتم طرفش ویکی محکم خابوندم بیخ گوشش ..

دستام میلرزید ..

بغض ناجوری گلومومیفشرد چونم شروع به لرزیدن کرد..

ارتان دستشو گذاشته بودروصورتش وبابهت نگام میکرد..

فصل پنجاه وچهارم: افتادم روزمین و گریم ازسرگرفت دستاموگرفته بودم روصورتم وهق هق میکردم اصلا رفتاروحرکاتم دست خودم نبود...

ارتان زانوزد کنارم بلندم کردبردم توماشین خودشم نشست وماشین وفورا روشن کردوروندنمیدونم به کجا...

سرموتکیه داده بودم به شیشه اروم اروم اشک میریختم ...

ارتان: انقدگریه نکن..

:دوس دارم گریه کنم توچیکارم داری بذاربه حال خودم بمیرم..

ارتان:پروااا...ببین چقدداغون شدی دختر من تورواینطور میبینم دیونه میشم اخه..

:توتویی که ادعا ی دوس داشتنت می اومدتواین دوهفته کجا بودی؟؟، اومدی سراغی بگیری پروا زندس مردس؟ چیکارمیکنه حالش خوبه؟چطور توقع داری به مردی تکیه کنم که تواین دوهفته حالی ازمن نگرفت؟

ارتان: اخـــــــه توچی میدونی ازمن؟ که اینطورمیگی؟؟ من هرثانیه کنارت بودم توندیدیم نخواستم که ببینیم همش مراقبت بودم حتی تااخرشب جلودرخونتون بودم فقط چندساعت میرفتم خونه و می خوابیدم اصن ازخودت پرسیدی چطور امروز جلوراهت سبزشدم؟؟؟ دختر من یه لحظه هم ازفکر توبیرون نرفتم..

باورم نمیشد ای خداااارتان اه

ارتان ماشینوزد کنار سرشو گذاشت روفرمون میون دستاش ..

اخ قلبم من چیکارکردم بااین پسرلعنت به توپروا..

دستوبردم سمتش نوازش گرانه کشیدم روی موهای خوش حالتش سرشو اورد بالا چشاش خون بود...

لبهاشو بازکرد که چیزی بگه ولی حرفشو خورد تویه حرکت منوکشید توبغلش انقدمحکم بغل گرفتم که حس میکردم دارم خفه میشم..

ولی گرمای تنش ارامشبخش بود..

یه دفعه صورتموقاب گرفت وسرمواورد بالا صورتشو بهم تاحدامکان نزدیک کرد ویه ان لباشو گذاشت رولبام ...

نمیدونم چقدگذشت که لباش اغشته به لبام شدکه حس کردم جایی واسه تنفس نیست لباشو جداکردازم نگاهی بهم انداخت دوباره اسیرمیون دستاش شدم اروم کنارگوشم نجوا کرد:ببخش پروا ببخش ارتانو ارتان عاشق شده عاشق یه شاهزاده خانوم که قصد کشتنشو داره ببخش همه زندگی ارتان دیگه نتونستم خودموکنترل کنم من ازعشق تولبریزم ...

پروا پروای من همه دنیای منی توالهی من فدای توشم بگوبگوتوهم منومی خوای بگوقبول میکنی ارتانوبگووو..

سرموازسینش برداشتم وگفتم:اگه قبول کنم قول میدی تااخرش کنارم باشی؟ قول میدی پروا رو تنها نذاری؟ قول میدی همدمم شی؟ قول میدی عاشقم کنی؟ قول میدی مرد من باشی؟ارتان قول بده اگه دنیا تنهام گذاشت توتنهام نذار😭

:نفسم عمرم جون من من همه هستیمومیدم واسه تو...

فصل پنجاه وپنجم: به چشمای عسلی ارتان خیره بودم..

: مرسی که هستی....


romangram.com | @romangram_com