رمان بی پروا نفس کشیدن

#بی_پروا_نفس_کشیدن_پارت_121

ارتان: دوست دارم هرچه زودتر مال من شی همین فردا پامیشم میایم خواستگاریت ...

: فردااا؟؟

ارتان: اره....

من برای داشتن توازلحظه هاهم دریغ نمیکنم خانومی..

:ارتان؟

ارتان: جانم؟

:گرسنمه😂😂

ارتان: بحث احساسی بود بانو ...

: خب باشه ولی من گرسنمه همینه که هست

ارتان: ببخشید لیدی چی میل دارید؟؟

:اومممم مرغ سوخاری،پیتزا،لازانیا،سیب زمینی سرخ کرده اوووووفف سالادماکارونی دیگههه؟؟؟

اوممم اهااا قارچ سوخاریم می خوام

ارتان: 😳😳😲😲شوخی میکنی همه رو باهم می خوای؟

:اره نمی خوای بخری واسم؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟ 👽👽

ارتان اب دهنشو باصدا قورت دادوگفت: نه کی گفته ..

:پس بزن بریم ...

ارتان لبخندی ازسرخوشی زدوماشینوروشن کرد..

ظبطو روشن کردواهنگ شادیو پلی کرد:

چی آرومه تو به من دل بستی





این چقد خوبه که تو کنارم هستی





همه چی آرومه غصه ها خوابیدن



romangram.com | @romangram_com