#بی_پروا_نفس_کشیدن_پارت_119
:بگوچیکارم داری اصلا حوصله ندارم هاا
ارسام:توکه میدونی چه مرگمه..
:ارسام من چیکارکنم اخه؟
ارسام: پروا چه خاکی به سرم بریزم من دیونه نیازشدم
نیاز شده همه دنیام تروخدا پروا بهش بگوارسام همه کاری واسه خوشبختیت میکنه بگوهمه داروندارشوبه پات میریزه بگوخودشو واست تیکه تیکه میکنه بگو...
پریدم وسط حرفشو گفتم: بس کن ارسام توچت شده؟؟، کواون کوه غرور؟
این تویی؟ توهمین مدت کم چه بلایی سرت اومده اخه!!!
ارسام سرشوانداخت پایین چنکی توموهاش زدوگفت: نمیدونم به اون بالاسری قسم نمیدونم
:ارسام نیاز نمیتونه...
ارسام: چراااا
:اون یکی دیگرو دوس داره
همین حرف کافی بود برای نابودی ارسام یه ان دیدم که چشماش هاله اشک به خودش گرفت ولی بعدارسام به سرعت ازجاش بلندشدوگفت: اگه دلش گیره جای هیچ حرفی باقی نمیمونه
این وگفت سری رفت بیرون ...
اه گندبزنن به این زندگی خسته شدم دیگه به خدا خسته شدم ...
دیگه کم اوردم...
بامشت محکم کوبیدم رومیزکه همه برگشتن طرفم خجالت زده ازکارم بلندشدم رفتم بیرون..
همین که اومدم بیرون محکم خوردم به کسی، سرمواوردم بالا أاینکه ارتانه
زل زده بود بهم ...
همینجور نگام میکردخواستم برم دستموکشید
ارتان: نرووایسا...
: می خوام برم ..
ارتان: کارت دارم پروا..
: ولی من کاری باشما ندارم..
ارتان: پروا بامن اینطوری نکن ...
: دستموول کن ..
ارتان:تروروح رادانت بیا کارت دارم نمیخورمت که...
romangram.com | @romangram_com