#بی_پروا_نفس_کشیدن_پارت_118


بعضی وقتا...

وقتی مال من نباشی

یعنی سهم دیگرونی

وقتی پیش من نباشی

یعنی پیش این واونی

وقتی که دلم میگیره

تکیه به شونه دیوار...

(بهزادپکس واحمدسلو، بعضی وقتا)

فصل پنجاه وسوم: این اهنگ حالموخوب نکردهیچ بدترم شدم همینطور اشکام روونه صورتم شده بودن ...

ماشینوپارک کردم کناررستورانی که ارسام اونجا بود..

بادستمال اشکاموپاک کردم زیرچشمام گود افتاده بود وسرخ سرخ بودن ..

به درک اه اره گریه کردم برامم مهم نیس کسی بفهمه ...

ماشینوقفل کردم به طرف درورودی رفتم چشاموچرخوندم ودمبال ارسام میگشتم آاو چه جایم انتخواب کرده..

رفتم طرفش گوشه ترین قسمت سالن نشسته بود..

نگاهی بهش کردم به چشمای پرازاسترسش به لباس هایی که همیشه به شیک ترین ومرتب ترین نحوممکن بودن ولی الان ..

یه تیشرت ساده موهی اشفته شلوار معمولی...

صندلی رو کشیدم عقب ونشستم روش

:سلام

ارسام: خوبی؟

:خوبم..

ارسام: اما چشمات چیز دیگه ای میگن

:چشام گوه میخورن میگن حال من خوب نیست من خیلیم خوبم

ارسام: اوه اوه تسلیم انگارواقعا داغونی

:نــــــه نیستم

ارسام: باشه ببخشیدددد😳


romangram.com | @romangram_com