#بی_پروا_نفس_کشیدن_پارت_105
صب با صدای موسیقی بی کلامی دلنوازی که درحال پخش بود چشاموبازکردم...
ارتان: بیدارشدی؟
:اهوممم
ارتان: خوب خوابیدی؟
:اره بدنبود..
ارتان: بیا بشین صبحونه بخور تابریم ویلا الان میگن اینا کجان ..
: اگه گفتن کجا بودین چی بگیم؟
ارتان: میگیم رفته بودیم کنارساحل ارتانم منوبردکلبه چوبیشونشونم بده
:اها خوبه باش
ارتان: اره..حالا بلندشوبیا صبحونتوبخوردیگه ..
به سختی ازجام بلندشدم وگفتم: اینجا دستشویی هم داره؟
ارتان خندیدوگفت: اره اما بیرونه پشت کلبه
:مرض نخند
ازکلبه اومدم بیرون رفتم دست وصورتم شستم ودستشویی رفتم..
نشستم سرمیزرنگارنگی که ارتان چیده بود ..
: چه کردی...
ارتان: قابل شماهم نداره...
بعدازخوردن صبحونه به طرف ویلا رفتیم..
واردویلاکه شدیم دیدیم همه به طرفمون اومدن ..
مامان: کجا بودیننن؟؟
:اوه مامان رفته بودیم ارتان کلبه چوبیشو نشونم بده..
بابا:کلبه چوبی؟
بابای ارتان گفت: اره اونورتراین ویلا ارتان یه کلبه چوبی داره...
بابا: اها..
اوه بخیرگذشت...
عمو: خب مااومدیم اینجا بگردیم پاشین بریم بیرون....
romangram.com | @romangram_com