#بی_هوا_دلسپردم_پارت_93


باخنده رفتم نشستم رومبل سامين بهم گفت:چيشده شادميزني؟

من:هيچي

باباودايي و آقاجون مشغول صحبت بودن

سامين گفت:خب چه خبر؟

من:خواستگارا دربه در

سامين:دختره بي حيا

من:عمته

سامين:چي؟ به مامان خودت گفتي پوکيدازخنده

من همينطوري مات نگاش ميکردم

من:خوبه حالاتوهم، شيرين عقل دخترخالته

مي دونستم دوستش داره براهمين گفتم منوحرص ميده پي پي

سامين:رها

من:کوفت،حناق چه مرگته

صداي دراومد

ميدونستم کيه همه باديدن شيواکپ کردن

ولي من ترکيدم ازخنده

romangram.com | @romangram_com