#بی_هوا_دلسپردم_پارت_74


من:چقدم چندش و حال بهم زن بودن

شيوا:آره خيلي

من:لطفاديگه ازاين پيشنهاداي مضخرف نده

شيوا:بهش فکرميکنم

من يه چشم غره بهش رفتم و گفتم:بچه پررو

بوي کباب خورد به دماغم اوف چقدگشنمه

شيوا:راستي رها

من:بنال

شيوا:نفهم پاشوبريم صورتمونوآب بزنيم حالم داره بهم ميخوره

من:آره بريم رفتيم سمت دست شويي چندمشت آب ريختيم روصورتمون که احساس کردم مانتوم خيس شد

ديدم شيواي بيشعورآب ريخته روم

منوداري مشت به مشت آب ميريختم روش که آخررفرارکرد

منم دنبالش انقددوييدتاخودش خسته شدرفتم سمتش و موهاشومحکم کشيدم و گفتم:ديگه ازاين غلط کاريانکن

بعدم رفتم پيش مامان اينا

زندايي:شمامعلوم هس چيکارميکنين چراخودتوخيس کردين سرماميخورين

مامان:حاليشون نميشه که

romangram.com | @romangram_com